این وبلاگ نامی ندارد
parvarsh.loxblog.com.بر سنگ مزارم ننویسید که او تنها بود بنویسید بهترین دوست تنهایی بود
قالب وبلاگ
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان به روزترینها و آدرس parvarsh.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس


Loading...تصوير
به هرجایی سفر کردم به هر جایی گدا دیدم
به هر آن کوچه بن بست وچهاررایی گدا دیدم
به هر بازار  وهربستان به هر پاساژ وهر دکان
به هریک پمپ بنزینی ، به هر راهی گدا دیدم
اگرچه باورش سخت است بگویم قصه خود را
به راهی در سفر بودم به صحرایی گدا دیدم
هنرمندانه می خواند زاحوالش به صد ناله
به هر صوت دل آزاری به هر نایی گدا دیدم
به صد زور و توانایی کند دستش دراز هر دم
نه نابینا ،نه معلول است که بینایی گدا دیدم
به پشت چهره اش دیدم که میلیاردی بود گنجش
به ظاهر لنگ لنگان است به معنایی گدا دیدم
شدم من نوکر دولت هنوزم خانه بر دوشم
ولی گاهی به چشم خود به ویلایی گدا دیدم
اگرچه نظم این موضوع بود در شهرداری ها
جلوی شهرداری هم که دنیایی گدا دیدم
(درستون طنز کارخانه نمک روزنامه زاهدان92/7/29 چاپ شده است.)

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: طنز ای جور واجوری، ،
[ دو شنبه 13 آبان 1392 ] [ 15:18 ] [ ابراهیم پرورش ]
Loading...تصوير

یاد آن روزی که پر بودم    چنان این موتور را رفته بود   آخر توان هر قفس رنگی به خود بگرفته بود    آن   فریزر تا دهن   آغشته بود خوردنی ها بود خشک و آبدار در زمستان میوه    خوب    بهار انبه و سیب و انار    و    پرتقال     موز و انگور و هلوی خوش جمال ماهی   دریا  قزل آلا   وشور     بوی    میگو    بود و حلوا   وکپور لاشه بزغاله بود وگوسفند    هرشبی بر سفره میهمان   بود چند مرغ وبلدرچین و مرغان   هوا    در فریزر  داشتم   من  بی صدا تا درم را صاحبم وا می نمود معد ه اش صد شور و مستی می سرود حال خالی گشته ام    چون غارها     هو زنی در   من بگوید  " های ها" حال دارم ده عدد     لیوان آب یخ زنم  آن را دمی در وقت خواب صاحبم گاهی به من سر می زند وا کند در   را  چه بر  سر می زند لاغرم من تا تورم چاق  شد    این گرانی   آفت    این باغ شد دولتی نو شد به ما آمد "امید" حال  ،  دیگر   چشم ما و آن "کلید"
در ضمن مورخه ۶/۸/۹۲درستون طنز کارخانه نمک روزنامه "زاهدان" و روزنامه "خراسان" چاپ شده است.

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: طنز ای جور واجوری، ،
[ دو شنبه 13 آبان 1392 ] [ 15:8 ] [ ابراهیم پرورش ]

دا خر را آفرید و به او گفت:
تو بار خواهی برد،
از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود
تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد.
و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود.
و تو علف خواهی خورد
و از عقل بی بهره خواهی بود
و پنجاه سال عمر خواهی کرد و تو یک خر خواهی بود.
 

Picture of a Donkey
Kicking out one Hind Leg


خر به خداوند پاسخ  داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم،
اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است.
پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم
و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد


خدا سگ را آفرید و به او  گفت:
 تو نگهبان خانه انسان خواهی بود
و بهترین دوست و وفادارترین یار انسان خواهی شد.
تو غذایی را که به تو می دهند خواهی خورد
و سی سال زندگی خواهی کرد.
تو یک سگ خواهی بود.

 

excited alert puppy wagging
his tail with a bone in his mouth 


سگ به خداوند پاسخ  داد:
خداوندا! سی سال زندگی عمری طولانی است.
کاری کن من فقط پانزده سال عمر کنم
و خداوند آرزوی سگ را برآورد...

خدا میمون را آفرید و به  او گفت:
و تو از این سو به آن سو و از این شاخه به آن شاخه خواهی پرید
و برای سرگرم کردن دیگران کارهای جالب انجام خواهی داد
و بیست سال عمر خواهی کرد.
و یک میمون خواهی بود.

 

Picture of a Cute Little Monkey with Big
<br /> Ears

میمون به خداوند پاسخ  داد:
بیست سال عمری طولانی است،
من می خواهم ده سال عمر کنم.
و خداوند آرزوی میمون را برآورده کرد.


و سرانجام خداوند انسان را آفرید
و  به او گفت: تو انسان هستی.
تنها مخلوق هوشمند روی تمام سطح کره زمین.
تو می توانی از هوش خودت استفاده کنی
و سروری همه موجودات را برعهده بگیری
و بر تمام جهان تسلط داشته باشی.
و تو بیست سال عمر خواهی کرد.

 

goofy
looking man with his tongue hanging out wearing a smiley face tie


انسان گفت:سرورم!
گرچه من دوست دارم انسان باشم،
اما بیست سال مدت کمی برای زندگی است.
آن سی سالی که خر نخواست ،
آن پانزده سالی که سگ نخواست
و آن ده سالی که میمون نخواست زندگی کند،
به من بده.


و خداوند آرزوی انسان را برآورده کرد...

و از آن زمان تا کنون انسان فقط بیست سال مثل انسان زندگی می کند !!
 

Picture of
a Father Giving his Son a Horse Ride

و پس از آن، ازدواج می کند و سی سال مثل خر کار می کند مثل خر زندگی می کند ، و مثل خر بار می برد
 
 

frantic dad trying to multi task
and work on the computer and iron at the same time with children causing
chaos


و پس از اینکه فرزندانش بزرگ شدند، پانزده سال مثل سگ از خانه ای که در آن زندگی می کند، نگهبانی می دهد و هرچه به او بدهند می خورد...!!!

 

Picture of an Angry Old Man
Waving his Cane


و وقتی پیر شد، ده سال مثل میمون زندگی می کند؛ از خانه این پسرش به خانه آن دخترش می رود و سعی می کند مثل میمون نوه هایش را سرگرم کند...!!!

 

FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: طنز ای جور واجوری، ،
[ یک شنبه 8 ارديبهشت 1392 ] [ 23:44 ] [ ابراهیم پرورش ]

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب

نخند

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.

نخند

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.

نخند

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.

نخند

به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،


به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی،

نخند

نخند ، دنیا ارزشش را ندارد که تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جارمی زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،…….خیلی ساده


FreeCod Fall Hafez


موضوعات مرتبط: طنز ای جور واجوری، ،
[ یک شنبه 13 اسفند 1391 ] [ 1:33 ] [ ابراهیم پرورش ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

سلام دوست عزیز ورودتون به این وبلاگ رو خوش آمد میگم و امیدوارم که از این وبلاگ خوشتون اومده باشه. خواهشا افتخار بدید و به هر کدوم از این موارد که دوست دارید نظر بدید تا از نظراتتون استفاده کنیم. با تشکر ابراهیم
موضوعات وب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 96
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 104
بازدید ماه : 142
بازدید کل : 137676
تعداد مطالب : 243
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1