این وبلاگ نامی ندارد parvarsh.loxblog.com.بر سنگ مزارم ننویسید که او تنها بود بنویسید بهترین دوست تنهایی بود
| ||
|
بااجازه ی خدا.... به توکل نام اعظمت.......فقط خدا
خوش به حال آنکه قلبش مال توست حال و روزش هر نفس، احوال توست خوش به حال آنکه چشمانش تویی آرزوهایش همه آمال توست . . .
یارب تو کریمی و کریمی کرم است / عاصی ز چه رو برون ز باغ ارم است با گریه اگر ببخشی ام نیست کرم / با معصیتم اگر ببخشی کرم است . . . . . . الهی در شگفتم از آنکه کوه را می شکافد تا به معدن جواهر دست یابد ولی خویش را نمیکاود تا به مخزن حقائق برسد . . . . . . پروردگارا یاری ام ده ، تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم و بدون اینکه بدردم بخورند، همدل و همدردشان باشم . زیرا در سودای هر انسانی ” روح تو ” خانه گزیده . . . . . . خطا از من است، می دانم. از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد” اما به دیگران هم دلسپرده ام از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین” اما به دیگران هم تکیه کرده ام اما رهایم نکن بیش از همیشه دلتنگم به اندازه ی تمام روزهای نبودنم . . . مسئله این نیست که خدا را می بینیم یا نمی بینیم، مسئله اینست که با خداست که می بینیم . . . . . . خدایا تو خود میدانی انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجر میکشد آن کس که انسان است و از احساس سرشار است. . . . من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است راه دل خود را نتوانم که نپویم هر صبح در آیینه جادویی خورشید چون می نگرم او همه من، من همه اویم . . . الهی در جلال، رحمانی ، در کمال، سبحانی نه محتاج زمانی و نه آرزومند مکانی نه کَس به تو ماند و نه به کَس مانی پیداست که در میان جانی، بلکه زنده به چیزی است که تو آنی . . . خداوندا! نان از تو می خوریم و فرمان از شیطان می بریم. ما را ببخش . . . . . . الهی دیگران مست شرابند و من مست ساقی مستی ایشان فانی است و از من باقی . . . . . . وقتی عبارت ” خدا را به یاد داشته باش ” را می خوانم در ذهنم و در قلبم گزینه ” همیشه ” را برایش تیک می کنم . . . . . . خدایا چه اندازه به من لطف دارى با این نادانى عظیم من و چقدر به من مهر دارى با این کردار زشت من . . . توبه بر لب ، سبحه بر کف ، دل پر از شوق گناه معصیت را خنده می آید ز استغفار ما . . . . . . الهى بى پناهان را پناهى به سوى خسته حالان کن نگاهى مرا شرح پریشانى چه حاجت که بر حال پریشانم گواهى . . . بیخودی پرسه زدیم، صبحمان شب بشود بیخودی حرص زدیم،سهممان کم نشود ما خدا را با خود، سر دعوا بردیم و قسمها خوردیم ما به هم بد کردیم، ما به هم بد گفتیم ما حقیقت هارا، زیر پا له کردیم …و چقدرحظ بردیم، که زرنگی کردیم روی هرحادثه ای، حرفی از مهر زدیم از تو من میپرسم ، ما که راگول زدیم؟؟؟ . . . ایزد منان تویی تو خدایا ایزد منان تویی تو خدایا قادر رحمان تویی تو تو موجودات عالم خلق کردی پدید آرنده ی کیهان تویی تو سراسر بر جهان آفرینش محیط و صاحب فرمان تویی تو سزاوار ثنایی و ستایش جهان دارنده و یزدان تویی تو سریر پادشاهی در خور توست به مخلوق جهان سلطان تویی تو بری از عیب و عار استی و از نقص شکوه و مجد و فرد و شان تویی تو گهی عزت دهی و گاه ذلت منزه هستی و سبحان تویی تو پناه جمله ی درماندگانی خبیر از ظاهر و پنهان تویی تو خطاپوش و رحیمی و کریمی دل دلداده را جانان تویی تو سمیعی و صمد فتاح و نوری ضیاء مطلق و تابان تویی تو خلائق فانی و تو لایموتی به عالم حی و جاویدان تویی تو عظیمی و غنی،خلاق و رزاق خدای مرسل قرآن تویی تو علیمی و احد،جبار و قهار نشان و آیت و برهان تویی تو تو ستار عیوب و پرده پوشی جفا و عدل را میزان تویی تو کبیری منتقم،قدوس و خالق شکور و مالک رضوان تویی تو دهی جان و ستانی جان ز مخلوق به دنیا اول و پایان تویی تو تو را از جان و دل یا رب پرستیم که قطب و مظهر ایمان تویی تو خطاکاریم خدایا بارالها امید عاصیان تنها تویی تو و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . . (کورش بزرگ) . . . یادمان باشد پیمانى راکه در طوفان با خدا مى بندیم در آرامش فراموش نکنیم . . . . . . به خدا گفتم : به من همه چیز بده ، تا از زندگی لذت ببرم خداوند فرمود : به تو زندگی دادم تا از همه چیز لذت ببری . . . . . . یک دانه بذر میلیون ها دانه را با خود دارد. آیا وفور وغنای هستی را می بینی؟ خداوند در وجود ما هم “روحش” را به امانت گذاشته است این همان “دانه الهی” است که باید آنرا با عشق و ایمان آبیاری کرد تا شکوفا گردد . . . معبودم! متبرکم گردان به نامت متبلورم گردان به عبادتت متذکرم گردان به ذکرت مرحمتم گردان به رحمتت . . . چه خود ساخته هایی که مرا سوخت ، و چه سوختن هایی که مرا ساخت ای خدای من ، مرا فهمی عطا کن ، که از سوختنم ساخته ای آباد از من بجا ماند . . . . . . الهی دانایی ده که در راه نیفتم و بینایی ده که در چاه نیفتم الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم . . . . . . میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما ، قصه میگن واسه خدا خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا . . . . . . خدایا ! من چیزی نمیبینم . آینده پنهان است. ولی آسوده ام ، چون تو را می بینم و تو همه چیز را . . . . . . با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت با هر چه رود نام تو را می توان سرود بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را با دستهای روشن تو می توان گشود . . . ای بنده تو سخت بی وفایی ، از لطف به سوی ما نیایی هر دم که ترا دهم دردی ، نالان شوی و به سویم ایی هر دم که ترا دهم شفایی ، یاغی شوی و دگر نیابی. . . . . . از تمام چیزایی که داری خدا رو جدا کن ! چی داری؟ هیچ حالا به همه نداشته هایت ،خدا رو اضافه کن ! چه کم داری؟ هیچ . . . خدایا همه دنیا بخواد و تو بگی نه / نخواد و تو بگی آره ، تمومه همین که اول و آخر تو هستی / به محتاج تو محتاجی حرومه . . . . . . و تو این مهربانم مرا یاد کن ، آن دم که خدا را تلاوت میکنی شاید به صداقت قلب پاکت ، من نیز اجابت شوم . . . . . . خدایا شکرت میکنم بخاطر نداشته هام ، که اگه داشتم ارزششون رو نمیدونستم شکرت میکنم بخاطر هیچ چیز و همه چیز . . . . . . خدایا اگر بناست بسوزیم طاقتمان ده و اگر بناست بسازیم قدرتمان ده . . . در فصل زمستان و خزان می گردیم / با نیت خوشحالی شان می گردیم افکار شهید جنگ را ول کردیم / دنبال پلاک و استخوان می گردیم . . . . . . ای جـمـلـه بـیکـسـان عـالـم را کَـس یـک جـو کرمـت تـمـام عـالـم را بـَس مـن بـیکـَسَـم و کـسی نـدارم جز تـو یا رب به فریاد من بی کَس رَس (مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری) . . . به خدا گفتم : « بیا جهان را قسمت کنیم آسمون واسه من ابراش مال تو دریا مال من موجش مال تو ماه مال من خورشید مال تو … » خدا خندید و گفت : « تو بندگی کن ، همه دنیا مال تو …من هم مال تو . . . خداوندا دستانم خالی ودلم غرق در آرزوهاست. یا با قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را از ارزوهای دست نیافتنی خالی کن . . . . . . انیس قلب خود تنها خدا کن / خدا را در دل شبها صدا کن ز خوف حق چو اشکی را چکاندی / به حال ما زمینی ها دعا کن . . . زیباترین ستایش نثار کسی که کاستی هایم را می داند و باز هم دوستم دارد . . . . . . اگر تنهاترین تنها شوم…..باز هم خدا هست . . . خدایا تو را غریب دیدم و غریبانه غریبت شدم ، تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم ، تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم باز گشتم ، تو را گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم ، تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی…؟؟ . . . خدا در دستی است که به یاری میگیری درقلبی که شاد میکنی درلبخندی که به لب می نشانی خدا با من است. خدا با توست…خدایمان را آشکار کنیم . . . آرامش چیست؟ نگاه به گذشته و شکر خدا. نگاه به آینده و اعتماد به خدا. نگاه به اطراف و جستجوی خدا. نگاه به درون و دیدن خدا . ” لحظه هایتان سرشار از بوی خدا” . . . در دلم مهر تو باشد دگرم هیچ مباد دو جهان را چه کند گر تو کنی احسانش آنکه دل پیش تو دارد چه غم از بود و نبود وانکه ره سوی تو پوید چه غم از پایانش . . .
نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: فقط خدا، ، [ پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392
] [ 11:40 ] [ ابراهیم پرورش ] |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |